خبرنگار قدس عربی در بیروت در گفتگوی اختصاصی با دکتر «امین حطیط» تحلیلگر برجسته مسائل استراتژیک به واکاوی ابعاد حضور روسیه در سوریه پرداخته است.
* چه عواملی منجر به حضور روسیه در سوریه شد؟ و چرا اکنون؟
- تصمیم گیری در روابط بینالملل، همچون تصمیمهای سازمانهای خیریه نیست، بلکه کشورهای مختلف براساس منافعشان، با یکدیگر همپیمان یا رقیب میشوند. جایگاه بینالمللی روسیه، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، چهار مرحله داشته است.
مرحله اول که پانزده سال طول کشید، مرحله عقبنشینی و کنارهگیری فراگیر است (تا سال 2005) روسیه در این دوره حتی نتوانست خودش را به عنوان یک قدرت منطقهای بزرگ تثبیت کند.
با طرح دوگانه «پوتین- مدودوف»، روسیه کوشید نقش خود را بازیابی کند و توانست در طول سه سال، این جایگاه را بهگونهای کمرنگ دوباره به دست آورد، البته جایگاهی را که در سطح موازانه بینالمللی قبلاً داشت، هنوز به دست نیاورده بود.
مرحله دوم روسیه پس از پیدایش «آتش عربی»(بهار عربی) در 2010، آغاز شد، وقتی که براساس نقشه غرب، پس از نابودسازی لیبی به دست ناتو، به سوریه منتقل میشوند و به آن دراز دستی و تعدی میکنند، اما پس از شش ماه مقاومت سوریه، روسیه به منطقهای جدید که میتواند در برابر حملات آمریکا بایستد باور پیدا کرد به همین دلیل برای نخستین بار در برابر پروژه غرب، در ارتباط با سوریه، از حق وتوی خود استفاده کرد و حمایت چین را نیز در این باره جلب کرد.
این اقدام برای نخستین بار نشان داد که روسیه جایگاه جهانی خود را دیگر بار باز یافته است و اگر چه اقدامات روسیه در حالت رفت و برگشت بود و به درجه رویارویی نمیرسید، اما در حالت حاشیهای نیز نبود، چون از حق وتو استفاده کرد و وقتی دریافت سقوط سوریه امکانپذیر نیست، در سال 2014 مصلحت خود را در این دید که با اینکه بیانیه ژنو 1 را تأیید کرده بود، به این وضعیت پایان بخشد و از سویی جایگاه بینالمللی خود را بازیابد و از دیگر سو تکلیف تروریستهایی که از قفقاز و چچن میآیند و شماری بیش از 1500 نفر دارند، و با خانوادههایشان در روسیه مرتبطند و توان جذب نیرو و تأثیرگذاری در آنجا دارند، را مشخص کند.
در پایان سال 2014، و با توجه به وضعیت منطقه، روسیه تصمیم گرفت حمایتش از سوریه را تشدید کند و رابطهاش با محور مقاومت و بویژه با ایران، پس از گشایش بینالمللی بعد از مذاکرات هستهای را مستحکمتر سازد.
* آیا روسیه به صورت زمینی در سوریه حضور پیدا خواهد کرد؟
- خیر، توافق صورت گرفته که دخالت زمینی نداشته باشد و ایران و حزبا... این نقشها را در سوریه میان خود تقسیم کردهاند البته ممکن است روسیه از پایگاههای خود در سوریه حفاظت کند، اما نیروهای رزمنده به میدان نمیفرستد.
* گفته می شود اسراییل در خلال حضور روسیه، دو بار جولان را بمباران کرده، آیا این اقدام پیام خاصی را به همراه دارد؟
- حضور روسیه در سوریه، در برابر اسراییل نیست و اسراییل برای اینکه بگوید با حضور روسیه از سوریه عقبنشینی نمیکند عملیاتی برای یادآوری حضور خودش انجام داده و این اقدام، یک عملیات بنیادی نیست.
* چگونه روسیه، آمریکا را در موضوع تروریسم، رسوا ساخت؟
- یکی از نتایج مهم حضور روسیه در همان روزهای اول، رسواسازی آمریکا از چند جهت است:
اولاً روسیه در چند روز، دهها برابر آنچه آمریکا در چهارده ماه رسیده بود را برآورده کرد.
دوماً آمریکا را مجبور کرد که موضعش را آشکار کند، چون با اینکه آمریکا ادعا میکرد که فقط به معارضان معتدل در رقّه اسلحه میدهد (حال آنکه هیچ معارض معتدلی در سوریه وجود ندارد)، مشخص شد 50 تُن سلاح به داعش نیز داده است و با اینکه روسیه به صورت قطعی این موضع را اعلام کرده، آمریکاییها آن را تکذیب نکردند.
سوماً روسیه نشان داد آمریکا در پی یک جنگ فرسایشی و طولانی مدت است که باعث ضعف استراتژیک سوریه شود.
* اکنون روابط روسیه و "اسرائیل" چگونه است؟
- وقتی نقش روسیه را بررسی میکنیم، نباید دچار خطای در فهم شویم. روسیه وقتی در خاورمیانه مداخله کرد، هم پیمان و یاوری نبود که دارای انگیزههای عربی و اسلامی باشد. روسیه در پی این نیست که با ایران و سوریه همپیمان باشد و با دشمنانشان دشمنی کند. روسیه در پی منافع خود است و به سه هدف مزبور میاندیشد، به همین دلیل منفعت خود را در این نمیبیند که با کشورهایی که با او دشمنی نمیکنند دشمنی کند. رابطه با رژیم اسراییل، منفعت روسیه است، چون اسراییل، میتواند از سویی در روابط بینالمللی تأثیر بگذارد و از سویی بر جریانات تروریستی تأثیرگذار است و از این جهت نیز منافع روسیه را تحت تأثیر قرار میدهد، به همین جهت روسیه با عربستان نیز رابطه دارد با اینکه اهداف متضادی دارند.
به همین دلیل روسیه در پی منافع خود و امنیت ملیاش است، نه منفعت ایران و سوریه و اعراب به همین جهت، گاهی این منافع اشتراک دارند و گاهی از هم فاصله میگیرند.
* آیا ممکن است روسیه، زمانی در مورد سوریه کوتاه بیاید؟
- باید ببینیم آیا روسیه در سوریه به مرحله ثبات رسیده است یا نه. طبیعتاً نه. چون ثبات در سوریه امری سوری، درونی و برخاسته از محور مقاومت است. برگ برنده در سوریه، در دستان ایران است همانگونه که رهبر انقلاب گفتند ایران از سوریه کنارهگیری نمیکند، حتی اگر به خاطر ارزش ها، و نیز استقلال و برتری سوریه در محور مقاومت هزاران شهید بدهد و روسیه به خوبی میداند حاشیه حرکت در مسأله سوریه و اسد باز نیست و عواملی فراوان مانع تصمیم یکجانبه روسیه خواهد بود.
* گفته می شود با حضور روسیه نقش ایران در منطقه کمرنگ و حتی به پایان خود رسیده است؟
- برخی تحلیلگران و استراتژیست ها در اشتباهی بزرگ نقش روسیه را جایگزین نقش ایران میدانند. حال آنکه این اشتباهی بنیادین است چون حقیقت این است که اگر نقش ایران و محور مقاومت در سوریه نمیبود اساساً روسیه به این منطقه نمیآمد چون روسیه سوار کشتیای که غرق شود، نمیشود و کسی که این کشتی را امن ساخته ایران است. نقش روسیه، نه جایگزین ایران است و نه با آن تعارض دارد. بدین دلیل که رابطه خود با جمهوری اسلامی را پیش از حضور در سوریه گسترده ساخته بود و منتظر این بود که ایران پرونده هستهای را تمام کند و سپس به عملیات تحقیقی و اطلاعاتی مشترک با ایران، عراق و سوریه پرداخت. با توجه به این نکات، نقش روسیه در سوریه، یک نقش تکمیلی نسبت به نقش ایران است و جایگزین یا متعارض با آن نیست.
* پس روسیه و ایران در این منطقه با یکدیگر شریک خواهند بود؟
- قطعاً بله. ما شاهد تولد یک نظام جهانی جدید از دل سوریه هستیم، این نظام اساساً بر اتحادیههای استراتژیک و نه بر یک یا دو یا چند قطب مبتنی است و همپیمانان یا اتحادیههایی به وجود می آیند که من نام آنها را «اتحادیههای استراتژیک هماهنگ» مینامم که ترکیبی بر خلاف مدل پیمان آتلانتیک شمالی ناتو است.
* عوامل قدرت این مجموعهها چیست؟
- ببینید؛ افزون بر اتحادیه چهار دولت روسیه، ایران، عراق و سوریه به علاوه حزب ا...، اتحادیه بریکس هم وجود دارد و احتمال ادغام این دو اتحادیه وجود دارد. این اتحادیهها از سه جهت متمایز و قابل توجهند:
1- هر عضو، استقلال و منافع ویژهاش را حفظ میکند و کاملا به نفع اعضای دیگر نادیده انگاشته نمی شود.
2- اعضا در پی یافتن مشترکاتی با یکدیگرند.
3- اتحادیههای استراتژیک همگی در پی یک مسیر گسترده بینالمللیاند تا در برابر خطرهای پیشرو از آن استفاده کنند.
با این دولت ها و اتحادیه های جدید است که نظم جهانی جدیدی شکل می گیرد و این اتحادیه های جدید هستند که از این به بعد امنیت را در حوزه کشورهای عربی منطقه تأمین می کنند؛ امنیت و استقراری که امریکا در تأمین آن ناکام ماند.
* آیا آمریکا در برخی کشورهای عربی موفق نبوده است؟
- آمریکا قبل از مقاومت سوریه و موفقیت اتمی ایران و حضور روسیه، موفق بود. اما الان اوضاع تغییر کرده و آمریکایی که پنج سال پیش هر چه میخواست انجام میداد اکنون دیگر چنین قدرتی ندارد.
* نظرتان در مورد حضور چین چیست؟ و چه جایگاهی دارد؟
- چین دوست دارد در تعیین نقشه جهان، جایگاهی داشته باشد و با توجه به آنچه تاکنون مرسوم بوده کشورهایی که در هنگام نگارش نقشه حضور دارند سهم خود را برمیدارند و کشورهای غایب بازندهاند. چین از طریق حق وتو نقشآفرینی کرده و در دو یا سه هفته اخیر ولو به شکلی کمرنگ حضور نظامی نیز داشته (از طریق مانور) و هند نیز خواستار حضور در صحنه است.
* برخی می گویند سوریه به افغانستان دوم برای روسیه تبدیل میشود؟ و آیا سوریه میدانی برای جنگ جهانی سوم خواهد بود؟
- خیر، سه امر باید اتفاق بیفتد که چنین شود اما من هر سه را بعید میدانم.
1- وقوع برخورد و جنگ بین آمریکا و روسیه که این دو درصدد چنین جنگی نیستند و به هنگام تعیین نظام استراتژیک و نقشه راه ناتو در سال 2010 بر این مسئله توافق کرده اند.
2- اتحادیه جدید این چهار دولت(روسیه، ایران، عراق و سوریه) به شکست برسد.
3- امریکا وارد جنگی فرسایشی علیه روسیه در سوریه شود.
با توجه به اینکه هر سه امر بعید است، یعنی جنگ آمریکا و روسیه، شکست 4 دولت و باز جنگ فرسایشی آمریکا در سوریه، پس سوریه، نقطه پایان خواهد بود و افغانستان دوم نیست.
* پیامدهای این وضعیت بر لبنان چیست؟
- لبنان در وضعیت انتظار به سر میبرد و فعلاً در دوره غیبت سیاسی است، قبل از فیصله داستان سوریه، لبنان راهحلی پیدا نخواهد کرد، اما چون به احتمال قوی، پروژه اسراییلی، آمریکایی و سعودی با فیصله داستان سوریه، به شکست میانجامد، و چون لبنان در این سالها، گویا مستعمره سعودی بوده است، پس شکست سعودی در سوریه بر وضعیت لبنان نیز تأثیر میگذارد و اولین قربانی این شکست نظام سعودی خواهد بود. ما امیدواریم که شکلی جدید برای حکومت عربستان پیدا شود که با نظام سعودی فعلی متفاوت باشد و نظام کنونی سقوط کند، اما در بدترین حالت سعودی در لبنان صرفا یک شریک عادی خواهد بود و سلطه و انحصاری نخواهد داشت.
* چگونه این مطلب بر نقش سعودی در دیگر دول عربی تأثیر میگذارد؟
- از بعد از شکست جمال عبدالناصر در جنگ 1967، عربستان رهبری جهان عرب را به عهده گرفت، اما امروز عربستان شاهد عصر شکست نفوذ استراتژیکش است. برخی باور دارند سعودی، پیروزیهایی نظامی در یمن به دست آورده، اما این پیروزیها ادامه نمییابد و نتیجتاً عربستان بازنده استراتژیک در جهان عرب است و نقش رهبری خویش را از دست داده است.
* اوضاع دیگر نظام های عربی در سایه وضعیت جدید منطقه چه خواهد شد؟
- نظام های عربی شکلی جدید مییابد و به استراتژی جدید نزدیک میشوند پس مثلاً موضع مصر از روزگار سادات تا امروز حاکی از مواضع سعودی بوده اما امروز شاهد آنیم که از این موضع کوتاه آمده و با روسیه و سوریه روابطی برقرار میسازد.
* از یک نظام جهانی جدید سخن گفتید، آیا موازنه در مورد مسأله فلسطین هم تغییر میکند؟
- چالشهای منطقه کاملاً حل نمیشود مگر اینکه قضیه فلسطین حل شود. و فلسطین مهمترین مسأله برای محور مقاومت است و باید شکل روابط در منطقه بازسازی شود و با تمام سازمانهای فلسطینی روابط از سر گرفته شود مخصوصاً با توجه به شروع انتفاضه سوم.
نظر شما